وندا ، دنیای بابا
وندای عزیزم چند وقته که می خوام واست از احساس خودم ، لحظه ی تولدت بنویسم اما متاسفانه وقت نشد و بابا از این بابت عذر می خواد. این اولین مطلبیه که بابا واست می نویسه. شاید تولدت بهونه ی خوبی باشه واسه نوشتن. در ابتدا خداوند رحمان رو شکر می کنم که بزرگترین هدیه زندگیمو در قالب یه فرشته ی آسمونی واسم به زمین فرستاد. عزیزم هر روز که میگذره بیشتر و بیشتر به این اعتقاد پیدا می کنم که تو هدیه ای باشکوه از طرف خدایی. می دونی آخه موقعیت ما برای بچه دار شدن خوب نبود. من کار و درآمد خوبی نداشتم تا بتونم مخارج یه بچه رو اون طوری که دل من و مامانت می خواست تامین کنم. تا این که یه روز مامان صدف منو با خبر بچه دار شدنمون غافلگیر کرد. با وجود همه ی مشکل...
نویسنده :
مامان صدف
0:48